نفس و شیطان همواره در ادیان مختلف خصوصا اسلام به عنوان منادیان شر معرفی شده اند. در مورد نفس آدمی، اصل بر این است که «اماره به سوء است» مگر آنکه بواسطه سیر و سلوک و مرحمت خداوندی به مرحله «نفس مطمئنه» رسیده باشد و شیطان نیز در این میان معلوم الحال. همواره توصیه صاحبان اخلاق صالحه بر دوری از این دو بوده و نسبت به ایندو بسیار بدبین بوده اند تا جایی که در مطلبی از مولوی ایندو از یک قماش شمرده می شوند.
نفس و شیطان هر دو یک تن بوده اند در دو صورت خویش را بنموده اند
ایندو یه وقتایی انقد به ما نزدیک می شن که تشخیص اونا بسیار سخت می شه! پس باید خیلی مراقب بود.
همونطور که پیش از این هم قول داده بودم، داستانی از مولوی رو برای بیان هر چه بهتر جایگاه شیطان از دید اهل نظر بصورت مختصر در این یادداشت ارایه می کنم، این داستان که داستان معاویه و ابلیس نام داره، در دفتر دوم مثنوی (اشعار 2608 الی 2797) بیان شده و حاوی نکات بسیار ارزشمندی هست که امیدوارم فرصت کنید و مشروح اون رو مطالعه کنید. این داستان بسیاری از حرفهایی که تا حالا زدیم رو یکجا بیان می کنه و به نوعی ختم کننده این فصل از بحث ما هست در مورد شیطان و از این به بعد بهتر می تونیم راجع به موضوعات مورد نظر بحث کنیم، هر چند که این پست کمی طولانی شده، ولی به خوندن این داستان می ارزه؛ مطمئن باشید.
ادامه مطلب...
در مطالب پیشین تا اینجا رسیدیم که وجود شیطان بنا به خواست خدا بوده و جهان بی شیطان، جهانی نبوده که خدا اراده کنه، در واقع شیطان هم کارگزاری هست مثل دیگر کارگزاران خدا.
اگر به خاطر داشته باشید در مثال اول شاهد بودیم که مدیر مدرسه تلاش می کنه که موانع پیشرفت رو از جلو راه بچه ها برداره، در حالی که اینجا خداوند خودش برای پیشرفت انسانها مانع تراشیده، اونم مانعی سخت و ترسناک.
در نظرات اینطور بیان شد که "ظهور جمله اشیاء به ضد است" و برای اینکه فهم درستی از خیر شکل بگیره، شر (که وصف شیطان است) به وجود آمد. از لحاظ منطقی این جمله کاملا درسته، ولی به نظر شما این عادلانه است که گروهی از انسانها اسیر دست موجود پلیدی به نام شیطان شوند، صرف اینکه قرار است مفهوم شر فهمیده شود؟
آیا این درسته که گروهی از مردم گرسنه باشند تا درس عبرتی بشه برای دیگران؟ گروه معلول باشند که دیگران قدر سلامت رو بدونند؟ البته این موارد از سنخ مورد بحث ما نیستند، اما تشابه معنایی دارند.
نسبت شیطان و آدم چگونه است؟ شیطان چه آشی برای ما پخته؟
داستان تا به حال اینطور گذشت که در جواب اینکه «در صورت عدم فرمانبری و اطاعت مردم ، آیا خللی بر هدف خداوند وارد می شود یا نه؟» پیشنهاد شد که اول هدف خداوند بیان بشه!از ابن عربی اینطور نقل قول شد که هدف خداوند شناسانده شدن بوده و برخی بزرگان هم رسیدن کمال برای انسان رو هدف خدا دونستند؛ بعد سعی کردیم نقش شیطان رو این وسط معلوم کنیم. نمک آفرینش، نقش آینه اعمال انسان و ... ماحصل نظرات در مورد شیطان بود، البته لازمه که نقش شیطان خیلی عمیق تر بحث بشه، اما قبل از اون می خوام شبهه قبلی رو جواب بدم.
آیا خداوند می خواست که در جهان فساد و خونریزی رخ ندهد،ولی رخ داد؟ آیا قرار نبود که شیطانی وجود داشته باشد، ولی چون شیطان تمرد کرد آنگاه امور به نحو دیگری جاری شد؟
با پذیرش اصل حکمت خداوند، مسلم می دانیم که اینطور نیست که امور تحت تدبیر خداوند نباشد و این امر مسلم است که خداوند بر امور چیره است. هر چند که شیطان از خواست خدا تمرد کرد، اما این تمرد نه تنها هیچ خللی در هدف خداوند ایجاد ننموده که اصلا اراده و مراد او بوده است.
«جهان بی شیطان،جهانی نبود که خداوند می خواست.»
در یکی از نظرات هم اشاره شده که اگر قرار بود همه از امر باری تعالی تبعیت کنند، آنوقت جهان انسانها هم همچون جهان دیگر حیوانات و یا فرشتگان خلق می شد. درک این معنا، کمک شایانی در رفع این توهم می نماید که اگر خلایق نافرمانی کنند، هدف خدا محقق نمی شود.
در مطالبی که ارایه شد، نکات قابل توجهی وجود داشت؛ اول اینکه ممکنه در انجام کاری ضرر وجود داشته باشه، ولی عبث (بیهوده) نباشه. دوم تمایز بین اهداف بیرونی که برای چیزی تعیین می شه و اهداف درونی هست. ممکنه از نظر ناظر بیرونی هدف فعالیتی محقق نشه، ولی اهداف درونی محقق بشه و خود این کافیه تا رضایتمندی ایجاد بشه. الان فعلا با رد یا تصدیق این نکات کاری نداریم.
اما اگر در مثالی که زده شد، کمی تعمق کنیم، چند نکته بارز هست. اول اینکه هدف وجود داره، چه تحقق رخ بده و چه تحقق رخ نده!! یعنی دانش آموزان به سادگی حتی اگر یکبار هم با مدیر مدرسه برخورد نکرده باشند و فقط معلم ها رو ببیند که در زمان مشخص میان و حرف های مشخصی می زنند و ... می فهمند که هدفی در میان هست.
دوم اینکه به ازعان خود دوستان در نظراتشون، مدیر باید سعی کنه موانع و مشکلات رو از پیش روی دانش آموزان برداره تا اونا به راحتی به تحصیل علم و ادب بپردازند. در واقع مدیر در اینجا برای رسیدن به هدفش همه موانع گمراه کننده رو از پیش روی بر می داره!
این مطالب رو داشته باشید، دوباره بر می گردیم به سوال اصلی:
می خواهیم به سوال جواب بدیم با در نظر گرفتن این سه فرض پایه ای (من فرض می کنم کسانی که در این بحث شرکت دارند، به این سه فرض قائل هستند)
1. خدا وجود دارد.
2. خداوند، واحد، خالق و حکیم است.
3. خداوند پیامبرانی را به منظور شناساندن خود به بندگان و ارسال حقایق عالم مامور ساخته است.
توی بحث مربوطه به مثال به این اشاره شد که مدیر برای اینکه بتونه به هدفش برسه، همه موانع و عوامل گمراه کننده رو باید حذف کنه، سوال ما این بود که:
"اگر همه مردم تصمیم به نافرمانی خدا گرفتند و احدی نسبت به انبیاء تمکین نکرد و سخن آنان را نشنید و همه اوامر و نواهی خدا معطل ماند و هیچ کس به آنها عمل نکرد؛ آیا در این صورت به هدف خداوند لطمه خواهد خورد یا نه؟"
آیا به نظر شما وجود شیطان باعث این نمی شه که به هدف خداوند خدشه وارد بشه؟ شناخت اغلب ما از شیطان اینه که چون به انسان سجده نکرد از درگاه خدا رانده شد؛ و عهد کرد که انسان را بفریبد.
این امر اینطور به ذهن می آید که خداوند از اول خلقت خواستی مبنی بر وجود عامل گمراهی انسان نداشته و وجود مساله ای ناخواسته بوده!! آیا تا به حال به دلیل وجود شیطان فکر کردید؟
خیلی ها از لاابالی می پرسن، که منظورت از طرح این سوال چیه؟ به کجا می خوای برسی؟ اما اگر اجازه بدید، بحث که کمی جلوتر رفت، منظورم رو یواش یواش طرح می کنم.
حالا برای اینکه سوالی که قبلا طرح کردم یه کم ملموس تر بشه، یک سوال به عنوان مقدمه می پرسم،
فرض کنید که شما مدیر یک مدرسه هستید که تعداد زیادی دانش آموز داره، شما با برنامه ریزی دقیق سعی دارید که این دانش آموزان را به بهترین نحو آموزش بدید و حتی پرورش.
حال فرض کنید علیرغم تمامی تلاش های شما و برنامه ریزی های خیلی خوبی که داشتید و معلمان خوبی که به خدمت گرفتید، هیچ یک از دانش آموزان از حرفای شما پیروی نکردند و نه به آموختن علم پرداختن و نه طرحهای پرورشی شما جواب داد؛ می دونیم که ضرری به شما وارد نمی شه، چه اونا وکیل و مهندس و .. بشن و چه بی سواد و ... ضرری برای شما ندارند، اما هدف شما مورد خدشه واقع شده، آیا در این صورت می تونیم بگیم که شما کار عبث انجام دادید؟
لیست کل یادداشت های این وبلاگ