• وبلاگ : لاابالي
  • يادداشت : نسبت شيطان و آدم 2 (داستان معاويه و ابليس)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + لاابالي 
    دوستاني که مطالب رو دنبال مي کنند لطف کنن وقت بگذارن و لينک زير رو بخونن

    http://www.aftab.ir/articles/religion/religion/c7c1204810505p1.php


    بابا چقدرطولاني و گنده گنده حرف ميزنيد!

    از اونجايي كه بخش زيادي از پست متعلق به مولوي خوب نميشهزياد تفت و تفسيرش كرد... ولي كلاً مخالف اين تريپهاي هادي شيرين هم هستم كه مثلاً فلاني پرندس! هر كي هست، براي خودشه! من هنرم اينه كه لنگان خرك خودمو به منزل برسونم!

    موضوع خير و شر برام جالب بود... با اين تعريف چه جوريد؟:

    خير: هر كاري كه مطابق نداي دروني فطرتم (كه قبولش دارم) صورت بگيره!

    شر: هر كاري كه بر خلاف نداي دروني فطرتم (كه قبولش دارم) صورت بگيره! براي عبارت گناه هم يه همچين چيزي در ذهنم بوده!

    پ.ن.1. به تعريف فطرت و اينا گير ندين! خواستم يه بحث گرد و كلان داشته باشم!

    پ.ن.2. درباره ماهيت خارجي شيطان دارم متقاعد ميشم!

    پ.ن.3. كامنت منم زياد شد؟!!

    پاسخ

    همون اول گفتي راجع به فطرت گير نديد!!‏ دست منو بستي،‏ ولي حالا رو اون قبولش دارم گير مي دم (دو نقطه دي) »» منظورت از قبول دارم در پرانتز چيه؟ اينكه فطرت رو قبول داري يا اينكه مي خواي بگي كار خير هر چيزي هست كه از درون قبولش داري؟ نقش نفست، شيطون و چون هادي مطرح كرد،‏پيامبرها اين وسط چيه؟!

    در رابطه با بحث قبلي که در پست قبلي کامنت گذاشته بودم و مدير سايت جوابشو داده بود!

    آقا مطلب رو انقدر سنگين کردي که هيچکس جرئت کامنت گذاشتن نداره ( مخصوصا من ) همه فقط ميخونن و ميگن خيلي خوبه. اولا در رابطه با بحث قبلي بايد عرض کنم که طبق فرض ما، خداوند حکيم است! پس حکمت، عدالت را ايجاب مي کند، چرا که حکمت هميشه کمال را مدنظر دارد و عدالت همگاني که به صورت تکويني پياده سازي شده، يکي از ابزار رسيدن به کمال است ( حالا اگه اين وسط استثناء بشه و اين عدالت در مورد گروهي رعايت نشه اين به سر قدر برميگرده و حکمت خدا – مثل اون مثاليه که شما چاقو رو از دست بچه ميگيريد و بچه گريه ميکنه که اي بابا، اين يارو چقدر بيرحمه در حالي که شما احتمال آسيب ديدن اون رو در نظر دارين! ) اما اين برداشت که وجود شيطان به خاطر اينه که ما خير رو بفهميم نيست، شر هر آن چيزي است که مخالف امر قدسي و دستور خداوند انجام بگيره ( اولن همين تعريف اختيار رو ايجاب ميکنه يعني اجازه اي که خدا ميده که کسي مخالف امرش رفتار کنه – تفويض اختيار ) اما شيطان يکي از مصاديق شر است که با تمرد از امر حقتعالي و سجده نکردن بر آدم نمود پيدا کرد. مثلِ اينه که بگيم پيامبر يکي از مصاديق خير حقتعالي است چرا که وي در راستاي اوامر رب گام برميداشت. اما تسط شيطان بر بندگان رو هم قبول ندارم، شيطان کارگزاري در عالم است که وظيفه اش وسوسه انسان هاست و اين هواي نفس انسان هستش که ميتونه بر وي تسلط پيدا کنه و راه رو انتخاب کنه ( هر چه کنيم به خود کنيم ) و اين هم با عدالت خداوند سازگاره ، خدا تمام شرايط را مهيا کرده ، انتخاب با ماست.

    در قسمت آخر هم با تو موافقم ، نميشه کانال زد به جبر و اختيار مي خواستم امتحانت کن ( مثلن حرف زدم )

    در رابطه با اين داستان هم چي بگم .... ! مولوي پرنده است فقط همين!

    پاسخ

    اول معذرت بابت اينکه بحث سنگين شده، سعي مي کنم يواش يواش جهت معمول تري به مطالب سايت بدم! اما بعد، «عدالت همگاني که به صورت تکويني پياده سازي شده» يعني چي؟ لطفا بيشتر شرح بده و ارتباطش رو با بحث شفاف تر کن.دوم اينکه واقعا تعريف شر تحقق هر فعلي مخالف امر خداونده؟ يعني اگر فرض کنيم خداوند دستور داده که نماز بخوانيد و کسي نخواند توليد شر کرده؟ سوم اينکه آيا اختيار انسان به معني انجام فعل شر محسوب مي شه؟! يعني حق انتخاب فقط بين خير و شر مطرح مي شه؟!چهارم اينکه؛ مخاطب اين سوالها همه هستند ها!! در پاسخ هادي نوشتم چون مطالب خيلي خوبي رو مطرح کرد و هر کدوم از اينa مطالب مي تونن در بحث هاي اجتماعي خيلي کمک کنن.پنجم اينکه، سپاس از هادي ;)