سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلهاى مردان رمنده است ، هر که آن را به خود خو داد ، روى بدو نهاد . [نهج البلاغه]

لاابالی
خانه | ارتباط با لاابالی مدیریتبازدید امروز:16بازدید دیروز:2تعداد کل بازدید:69068

 :: 87/9/20::  12:41 عصر

خیلی دوست دارم بدونم آیا فرمول/هایی معین برای دستیابی به آرامش وجود داره یا نه؟! این سوالی هست که خیلی ها در پی پاسخگویی اون بر اومدن و خب، متناسب با ظرفیت خودشون جوابهایی هم به اون دادن؛‏ اما نکته ای که وجود داره اینه که همه کسانی که به این پرسش پاسخ دادند،‏ به نوعی به معرفی فرمولی پرداختند که متناسب با شرایط حاکم و قواعد موجود جامعه اونها بوده. می خوام یه تلاش فکری داشته باشیم ببینیم ایا می شه قواعدی برای رسیدن به آرامش پیدا کرد که با ویژه سازی اونها مطابق شرایط بشه به ارامش رسید؟! اونایی که تمایل دارن یه قدم بیان جلوتر

برای اینکه بفهمیم آرامش چگونه ایجاد میشه،‏اول باید بفهمیم چگونه درک میشه. درک انسان از محیط بیرون خودش و حتی محیط درون خودش، توسط دو حسگر صورت می گیره که ایندو گاهی در تقابل با هم هستند و گاهی در تعامل مثبت. اولین حسگر به عقل معروف شده. این حسگر از قواعدی معمولا روشن بهره می گیره و میشه نوع درک اون رو توسط منطق تحلیل کرد. حیطه مانور این حسگر بیشتر با اموری همچون دلایل،‏استدلالها،‏فرمولها و ابزار دیگر تحلیل پر شده و در دنیای امروز به عنوان حاکم تصمیم گیری شناخته میشه. اما حسگر دوم که از او تعبیر به قلب یا دل می شه مربوط به حوزه احساسات می شه او البته نباید اون رو با حوزه حس ها اشتباه گرفت!! در اینجا (حوزه حسگر دوم) نمی شه دنبال قواعد مشخصی گشت و یکی از دلایل پیچیدگی های انسان هم وجود همین قوه حسگر دوم و نقش اون در تصمیم گیری و رفتار انسانهاست. پیش بینی رفتار انسانها از روی حسگر اول خیلی ساده تر از حسگر دوم هست و این مطلب بیانگر اینه که حسگر دوم از قانون مشخصی تبعیت نمی کنه و منطق حالیش نیست!

حالا سوال شروع بحث اینه که آرامش توسط کدامیک از این دو حسگر تشخیص داده می شه؟ و چه عامل/عواملی سبب می شن که یکی از این دو حسگر حس کنه که ادم در وضعیت آرام قرار داره؟



لیست کل یادداشت های این وبلاگ