از اونجايي كه اين پست آخر بحث اختيار و دين هست مجبورم كه جوابها رو همين جا بدم. عادل جان، منظورت از «همه فهم» بودن چيه؟ آيا مقصود اين هست كه دين به تعريف يكسري بايد و نبايد ها بپردازه و خيلي شفاف موضع خودش رو بيان كنه؟ اگر اينطوره من با اين نظر مخالفم؛ چون بيان يك موضع خاص از سوي دين باعث مي شه كه اون موضع فقط براي اون شرايط معتبر باشه و با تغيير شرايط زماني و مكاني اون گزاره ديني بي مصرف بشه. اگر دين اينكار رو انجام بده، اعتبار خودش رو زير سوال برده! مثلا دين مي گه از رفتارهايي كه باعث بروز بي قيد شهوت ميشه بپرهيزيد!! حال اگر به بيان مصداق بپردازه، ممكنه بسياري در مورد اون مصداق خاص دچار شهوت نشن؛ اونوقت به راحتي مي گن كه دين گزاره غلط داره و كاربرد خودش رو از دست داده.
براي همين من معتقدم كه كار اصلي دين قرار دادن حدودي است كه براي اينكه عقل بتونه به سلامت در اون فعاليت كنه و انسان رو به جايگاه مطلوب هدايت كنه.
اما اينكه من بچه ها رو از تجربه اندوزي مي ترسونم!! من به شدت معتقدم كه همه انسانها بايد آزاد باشند كه در حيطه اي كه به ديگران ضرر نرسونند به كسب هر گونه تجربه اي دست بزنند چونكه براي اينكار مختارند!! اما صرف يك بيان نظر گفتم كه بهره گيري از تجربه گذشتگان كاري است بس عاقلانه تر
ارادتمند