سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا کس که بامدادى را دید و به شامگاهش نرسید ، و بسا کس که در آغاز شب بر او رشک بردند و در پایان آن نوحه کنانش گریستند و دریغ خوردند . [نهج البلاغه]

لاابالی
خانه | ارتباط با لاابالی مدیریتبازدید امروز:47بازدید دیروز:33تعداد کل بازدید:69250

 :: 87/6/5::  12:43 عصر

اگر با نگاهی دقیق تر به نحوه ظهور ادیان در جوامع مختلف نگاه کنیم،‏ میبینیم که اونها وقتی ظهور کردند که لازم بوده عقاید جامعه از سستی و نخوت بیرون بیان و خرافات و کژاندیشی ها رو پس بزنن. هر چند بسیاری از ادیان پس از اونکه تونستن باعث نجات جامعه خودشون بشن،‏ خودشون دچار انحطاط و تحریف شدند و در نهایت حتی برخی به زوال کشیده شدند. به هر صورت به نظر من هر دین دارای دو پیام اصلی برای جوامع بوده. اول ایجاد ارتباط مناسب بین بنده و خدا و دوم آزاد کردن عقل انسان از قیود خرافی برای نیل به عدالت! یعنی برای نیل به تناسب در افعال و رفتار انسانها.

نوح،‏ ابراهیم، موسی،‏ عیسی و محمد عمده تلاششون این بود که به انسانها آگاهی بدن و اونها رو از بند خرافات رهایی ببخشند. به اونها توانایی فکر بدن!!‏ برای اونها ایجاد سوال کردند و اعتقادات اونها رو به چالش کشیدند!!‏ اطاعت صرف از عقاید اجداد رو زیر سوال بردند،‏ پذیرش دین پدر رو تقبیح کردند،‏ حتی پذیرش دین خودشون رو بدون تحقیق باطل دونستند. خدایان قوم خودشون رو به چالش کشیدند و ... همه و همه اینها یعنی احیای دوباره عقل در جامعه خودشون!‏ حتی برای اینکه انسانها رو آگاه کنن،‏ یک سری قواعد رو که به آزاد سازی عقل و رسیدن به عدالت کمک می کرد و متقضای زمانی هم داشت به قومشون یاد دادند. و خوب البته انتظار داشتند که پیروان اونها این دستورات رو مطابق شرایط زمانه طوری به کار بگیرند که خیر دنیا و آخرت در اون پدیدار بشه؛‏ اما صد حیف که پیروان اونها نتونستند به خوبی از اون دستورات استفاده کنند تا هوا و هوس رو درون خودشون بکشن و از عقل سالم استفاده کنند!!‏ تا اینکه زمان خاتم رسید؛‏ یعنی فرجه به انسانها تموم شد و از اونها انتظار رفت که خودشون به آزاد سازی عقل بپردازند. هر چند این امر برای مدت زمان زیادی طول کشید،‏ اما در اثر تلاشهای دانشمندان،‏ فیلسوفان و حکیمان زیادی،‏ بالاخره انسان تونست در بسیاری موارد هوس رو از عقل جدا کنه و از این نعمت گرانقدر یزدانی برای ارتقای جایگاه انسانی یاری بگیره (هر چند که همین حالا هم سوء استفاده های زیادی از اون رخ می ده،‏ ولی به هر صورت شعله های امید کماکان روشن و پایداره). وقتی عقل انسان به این بلوغ برسه،‏ می تونه با بهره گیری از تجارت قبلی (وحی و تاریخ بشری) و با تحلیل های مناسب در هر زمانی راه رو از چاه بشناسه و کاروان بشر رو به سمت مطلوب پیش ببره.

هر چند که بلوغ عقل تونسته بخشی از کارکرد دین رو تحصیل کنه و بصورت خودکار و پویا کار نو به نو شدن دین رو برای آزاد سازی خودش از هوس انجام بده اما کارکرد دیگر دین که ایجاد ارتباط با حکیم مطلق هست رو نداشته،‏نداره و نخواهد داشت. چرا که ماوراء خودش رو به لحاظ منطقی نمی تونه درک کنه. اینجا دیگه حوزه دله!!‏ دل باید راهی رو پیدا کنه تا به بهترین نحو ارتباط سازنده برقرار کنه و زیبایی های هستی بهره مند بشه.

با این توصیف،‏ تفاوت فرد دیندار و غیر دیندار در بخش اول نیست!!‏ چرا که هر دو باید سعی کنن از عقلشون به نحوه درست بهره بگیرند تا به عدالت برسند. (البته من فکر می کنم کار افراد دیندار واقعی برای پرهیز از هوا و هوس در این بخش ساده تره،‏ ولی به هر جهت هر دو در این بخش یکسان هستند) بسیاری از افراد غیردین دار هستند که با ارایه نظریات خودشون کمک شایانی به اجرای عدالت و توسعه اون کردند و همینطور بسیاری از افراد دیندار که با زحمات خودشون کمک شایان توجهی به ترویج عدالت در زمان خودشون و حتی پس از خودشون داشتند. اختیار ایندو در این حوزه با هم یکسان هست و ادیان نباید بنا به صلاحدید خودشون (که عمدتا صلاحدید دین نیست بلکه مطالی است که در طی زمان به دین اضافه شده و ممکن است هیچ ربطی با اصل اون دین نداشته باشند.) به تحدید اختیار دیندار در این حوزه بپردازند.

اما در حوزه دوم،‏ یعنی ارتباط با خدا تفاوت فرد دیندار با غیر این هست که دیندار سعی می کنه از تجربه نمایندگان دین برای ارتباط با خدا بهره بگیره اما غیر دیندار یا به ایجاد این ارتباط نمی پردازه و یا از تجربه دیگران بهره نمی گیره و خودش راسا به کسب تجربه می پردازه (که خوب البته خطرهاست در آن) که هیچ خللی در اختیار او وارد نمی کنه. اما فرد دیندار هم می تونه با بررسی مذاهب مختلف یک دین و درک میزان تطابق نحوه ارتباط مذهب با خدا با ذاتیات خودش،‏ یکی رو انتخاب کنه و در همون راستا قدم برداره که برای او هم هیچ تحدید اختیاری به وجود نمیاد. که اگر غیر این بود شیرینی عبادتش به تلخی می زد و ارزش خودش رو از دست می داد. «اختیار آمد عبادت را نمک»

بسیاری از ما دین رو معادل با یک ایدئولوژی فرض کردیم و فهم ما از دین هم مطابق با این فرض شکل گرفته. به همه دوستان عمیقا توصیه می کنم کتاب «فربه تر از ایدئولوژی» رو بخونن و حتی بازخونی کنند تا نگرششون به دین عمیق تر و صحیح تر بشه. با توجه به طولانی شدن مبحث دین،‏ سعی کردم که حرفهام رو خلاصه بیان کنم و این بحث رو در همین جا ختم می کنم به امید روزی که بشه مسلط تر و مبسوط تر راجع به حقیقت بحث و گفتمان کرد.

 

توفیق همه شما رو از یزدان پاک خواستارم.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ