نمي دونم ماركس چه جوري كشف كرده : ما به خدا نيازي نداريم، ولي به او عادت کرديم!!
بر فرض كه انسان خودش رو بنده مخلوق خود مي کنه تا نقص ها و ناتوانايي ها و ناداني هاش رو توجيه کنه! همين يه نياز غريزي مي تونه باشه كه از اين طريق مثلاً خدا خواسته ما رو متوجه خودش كنه...
پ.ن. در بررسي (هرچند سطحي) افرادي كه منكر خدا شدن، من مشكلاتي (مثل مشكلات اخلاقي!) مشاهده كردم و اين ميگه اونها آدمهاي صادق و درستي نبودن... چون اخلاق را رعايت نكرده اند و او بد است...! پس خدا هست و ديگه هيشكي هيچي نگه!!