سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه از آزارش ایمن باشی، به برادری با او رغبت کن [امام علی علیه السلام]

لاابالی
خانه | ارتباط با لاابالی مدیریتبازدید امروز:6بازدید دیروز:10تعداد کل بازدید:67258

 :: 87/8/14::  7:12 عصر

دل بی قرار را گو که چو مستقر نداری؛
سوی مستقر اصلی، ز چه رو سفر نداری؟!

به دم خوش سحرگه، همه خلق زنده گردد
تو چگونه دلستانی که دم سحر نداری؟!

تو چگونه گلستانی که گلی ز تو نروید؟
تو چگونه باغ و راغی که یکی شجر نداری؟

تو دلا! چنان شدستی ز خرابی و ز مستی
سخن پدر نگویی، هوس پسر نداری!

به مثال آفتابی! نروی مگر که تنها
به مثال ماه شب رو، خدم و حشم نداری

تو درین سرا چو مرغی، چون هوات آرزو شد
بپری ز راه روزن، هله گیر در نداری

و اگر گرفته جانی که نه روزنست و نی در
چو عرق ز تن برون رو، که جزین گذر نداری

تو چو جعد موی داری، چه غم ار کُلَه بیفتد؟
تو چو کوه پای داری، چه غم ار کمر نداری؟

چو فرشتگان گردون به تو تشنه اند و عاشق
رسدت ز نازنینی، که سر بشر نداری

نظرت ز چیست روشن، اگر ان نظر ندیدی؟
رخ تو ز چیست تابان، اگر آن گهر نداری؟

تو بگو مر آن تُرُِش را تُرُِِشی ببر از اینجا
ور از آن شراب خوردی، ز چه رو طرب نداری؟

وگر از درونه مستی، و به قاصدی تُرُش رو
بدر اندر آب و آتش، که دگر خطر نداری

بدهد خدا به دریا، خبری که رام او شو
بنهد خبر در آتش، که درو اثر نداری

دیوان شمس- مولانا جلال الدین



لیست کل یادداشت های این وبلاگ