• وبلاگ : لاابالي
  • يادداشت : اختيار و دين [8]
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    وبلاگ جالبي داري

    سري هم به وبلاگ ما بزن

    راستي اگه دوست داري پولدار بشي يه سري به لينك زير بزن

    http://www.mi118.com/Register.aspx?Ref=72618

    موفق باشي

    حالا قسمت دوم

    اگه من خدا خيلي برام عزيز باشه .... خيييييلييييييي

    اگه من صد در صد يقين داشته باشم كه فردا قيامتي در راهه

    اگه من صد در صد يقين داشته باشم كه با انجام دادن يك سري كارهاي مشخص و معين و انجام ندادن يك سري كارهاي مشخص و معين ديگه به كلي خوشبختي و سعادت مي رسم

    از سر اختيار كه هيچي با كله تمام اين كارها رو انجام مي دهم

    تازه همونطور كه آجودان - كه هنوز چشماشو باز نكرده - گفت اين نازلترين درجه مي تونه باشه

    انجام دادن ياانجام ندادن تمام اعمال ديني كاملا مختارانه است تفاوت در مقدار ارزشي است كه ما براي واقعيت داشتن اصول دين قائل مي شويم.

    يه نگاه اجمالي به دين اسلام نشون مي ده كه يه سري اصول دين داريم و يه سري هم فروع دين

    اصول دين معمولا خيلي به مسائل اعتقاداتي و فكري انسان مربوطه اين كه خدايي هست اين كه اخرتي هست و اينكه محمد پيامبري فرستاده شده از جانب خداست

    اما فروع دين معمولا به اعمال ديني تقريبا اشاره داره

    حالا به نظر من دقت و وسواس زياد در عمل به فروع دين خيلي مربوط و وابسته نوع و مرتبه رسيدن ما به اصول دينه

    يعني اينكه چقدر ما ايمان داريم كه خدا، آخرت و پيامبر ....

    - جا داره اينجا يه بحث فرعي بيارم و اون اينكه اگه شب و روز دروغه پس اينا هم دروغه و همه چي اثبات ميشه ...

    -

    مثلا شما فكر كنين قراره فردا دو ميليارد تومان بهتون بدن به شرطي كه مثلا با يه تيپ خاصي سر يه وقت مشخصي در حال انجام دادن كار معيني حاضر باشين تا اون مبلغ به شما تعلق بگيره - من كه بودم عينا تمام اون كارها رو مي كردم تا به اون پوله برسم - چرا چون صد در صد يقين دارم پاي پولي درميونه و اينكه صد در صد از كاركرد و كارايي پول براي رفع مشكلاتم كاملا آگاهم

    به نظر من اگه آدما هدفشون رو از ديندار بودن روشن كنن، مشكلات كمتر ميشه! يعني من ببينم چرا ميخوام ديندار باشم؟

    "دين اساساً براي تذكر آخرت آمده است"؛ يعني دين براي كسي كه به آخرت و ديگر موارد مرتبط با اون اعتقاد نداره، نبايد معني اي داشته باشه.

    مثلاً من شخصاً به اين رسيدم كه نميشه آدم رفتارهاي كليدي دين اسلام مثل نماز و روزه (كه حالت كليدي دارن و بطور واضح سفارش شدن) رو كنار بذاره، ولي ميزان حساسيتش به مقوله آخرت كم نشه...

    البته مقوله آخرت هم بايد كمي باز بشه!

    منظور از آخرت در ترس از جهنم و رغبت به بهشت خلاصه نميشه! ميگن اين نازلترين نوع برداشتي هستش كه آدم ميتونه از مقوله آخرت داشته باشه... غايت اين مساله شناخت و معرفت پيدا كردن نسبت به خدا هستش كه اين قضيه از گذر شناخت خود و شناخت نسبت خود و اين جهان و در نهايت شناخت نسبت خود و خدا هستش.

    كسي كه بتونه اين روابط رو براي خودش شفاف كنه و اونها رو درك كنه، تونسته از خود­شناسي به خدا شناسي برسه.

    :: كلاً خواستم بگم حالا اگه كسي ميخواد ديندار باشه، تكليف خودشو از اين انتخابش روشن كنه و بايد كارهايي كه "ميكنه و نميكنه" باعث ايجاد "تنازع دروني" درش نشه! همين والا!!

    آرام باشيد

    + حميد 

    سلام

    آيا انساني که به اختيار خودش ديني رو پذيرفت و وارد اون دين شد، دچار تحديد اختيار مي شه؟! يعني وقتي فردي دين مسيح، يهود و يا اسلام رو پذيرفت ديگه بايد سمعا و طاعتا بشه؟! يا باز هم اختيار وجود داره؟ اصلا معناي پذيرش دين يعني چه؟

    من فكر مي كنم جمله اول به معني جمله دوم نيست

    شما وقتي چيزي رو به اختيار مي پذيريد دچار محدوديت اختيار نمي شيد ولي در برابر اوني كه مي پذيريد توقعاتي از شما ميره

    مثلا وقتي اسلام رو مي پذيري از شما توقع ميره كه 5 نوبت در روز نماز بخوني ولي مي توني نخوني يعني تو انجام دادن يا ندادن اين كار مختاري

    جمله دوم از جنس اختيار نيست من فكر مي كنم بيشتر به تفكر نزديك باشه

    يعني بهتره بپرسيم با پذيرفتن دين دچار محدوديت تفكر مي شيم؟

    باز هم فكر ميكنم اينطوري نباشه اگر چه اكثر اونايي كه ديني رو اختيار مي كنن در تفكر و مي بندند

    موفق باشي

    وقتي تو نه سالگي بقولي مکلف شدم. حجاب رو رعايت مي کردم و روزه ام رو هم كامل مي گرفتم. اما با نماز خوندن مشكل داشتم. خيلي وقتها يادم مي رفت اما اون موقع ها هم كه يادم بود دوست نداشتم. مامانم مي گفت تنبليت مي ياد بهونه مي گيري. شك كردم كه شايد واقعا تنبلم! اين شد كه در موقع مقرر به نماز مي ايستادم. خم و راست هاش رو هم مي شدم اما هيچي نمي خوندم. همه بهم مي گفتن وقتي ديني رو قبول كردي بايد همش رو بپذيري. نمي شه بگي اينحاش رو دوست دارم و ... چه مي دونم آش با جاش

    الان بزرگ شدم و خيلي از مناسكي كه همون موقع هم انجام مي دادم انجام نمي دم . اما الان كسي ديگه بهم نمي گه تو كه فلاني و بهماني اين يكي رو هم درست كن! بنده خدا ها پذيرفتن خانه از پاي بست ويرانه. واضحه چي مي گم؟!

    يعني يه كلام گفتم من اصلا دين رو قبول ندارم! من اصلا مسلمون نيستم. پس الزامي به پذيرش همه ي اصول دين نيست. هر جاش رو بخوام مي پذيرم و هر جاش رو نخوام ...

    من جدا با دين مشکل دارم. و هر روز مشکلم بيشتر ميشه. ( اينکه مي گم دين منظورم خدا نيست) تمام حرفها و دستورات معقولي که دين گفته در کتب غير ديني هم هست. اما خيلي فرامين و دستورات غير معقول هست که فقط وقتي دين داري مجبوري بپذيري چون يکي اين حرفها رو گفته که چيزهايي رو ميدونه که تو نمي دوني. خب! من ترجيچ مي دم با دانسته هام زندگي کنم و پاي هر پي آمديش هم بايستم . ترجيح مي دم چشمم رو باز کنم و بگم ماست سياه تا اينکه چشمم رو ببندم و بگم چون در کتاب آسماني اومده ماست سفيده پس سفيده! من سعي مي کنم انسان باشم نه اينکه اداي خدا رو در بيارم.

    پ.ن: ببخشيد داد زدم ها! کلي عصبانيم. از دست همين آدم هاي ديندار. چند وقت دم پرم نپلکيد